همانطور که میدانیم، برای اینکه بتوانیم یادگیری دانشجویان را مورد ارزیابی قرار دهیم، اولین اقدام این است که بدانیم اهداف درس مورد ارزیابی چه هستند. به همین دلیل هم هستند که در طرح دوره و طرح درسی که برای خود تدوین میکنیم، اولین اقدام تدوین اهداف یادگیری آن درس هستند. این اهداف، پایه آموزش و طراحی اثربخش آموزشی و ارزیابی ما هستند. بر اساس این اهداف شما مشخص میکنید که چه محتوایی را به چه روشی و در چه موقعیت یا مکانی تدریس خواهید کرد و نهایتا آن را به چه روشی ارزیابی میکنید. مسلما شما نمیتوانید یک مهارت عملی را در کلاس درس، از طریق سخنرانی و تنها با ارائه محتوایی به دانشجویان آموزش دهید. بلکه نیازمند یک محیط شبیهسازی شده یا محیط کار واقعی هستید که آن مهارت را در وهله اول به دانشجویان نمایش دهید. در نهایت هم آن را نمیتوانید با آزمون کتبی آزمون کنید، بلکه نیازمند یک آزمون عملی هستید. بنابراین لازم است که چارچوبهایی در اختیار داشته باشید تا بهترین ابزار ارزیابی و یا مناسبترین سوال ارزیابی را برای هر هدف خاص انتخاب کنید.
شاید اسم تاکسونومی به گوشتان خورده باشد. این چارچوبها، همان تاکسونومیها هستند که پراستفادهترین آنها، تاکسونومی بلوم و تاکسونومی میلر هستند. ما در این تک برگ به معرفی این دو تاکسونومی میپردازیم.
بنجامین بلوم، کسی بود که اهداف یادگیری را در سه حیطه شناختی، عاطفی و روانی- حرکتی طبقهبندی کرد. بلوم خود، به ارائّه تاکسونومی در حیطه شناختی اقدام کرد، اما تاکسونومی در حیطه عاطفی توسط کارگروه دیگری تدوین شد و با وجودی که قرار بود کارگروهی به تدوین تاکسونومی در حیطه روانی-حرکتی بپردازند، تاکنون این تاکسونومی ارائه نشده است. ما در این قسمت تنها در مورد تاکسونومی بلوم که برای حیطه شناختی تدوین شده است، بحث میکنیم.
تاکسونومی بلوم
قبل از هر چیز به هرم زیر توجه کنید.
تاکسونومی شناختی بلوم، در شش سطح قرار میگیرد که عبارتند از سطح یادآوری، درک، کاربرد، تحلیل، ارزشیابی و ترکیب. همانطور که از اسم این تاکسونومی بر میآید، استاد درس، تنها میتواند جهت تعریف اهداف شناختی درس و تدوین سوالات آزمون شناختی از این هرم استفاده کند و بنابراین آزمونهایی که بر اساس این چارچوب طراحی میشوند، آزمونهای کتبی و شفاهی هستند که سطوح مختلف شناختی و یا استدلال بالینی دانشجوها را آزمون میکنند. در این ساختار، هر چه از قاعده هرم دور میشویم، سطوح بالاتر شناختی ارزیابی میشود و در نتیجه تاکسونومی سوالات برای سنجش اهدافی که در آن سطوح قرار میگیرند، بالاتر میرود. در نتیجه اگر قرار است آزمونی کتبی یا شفاهی برای فراگیران طراحی کنید، بهتر است از سوالاتی استفاده کنید که بیشتر سطوح بالای شناختی فراگیران را ارزیابی میکند. در زیر به تشریح بیشتر این سطوح پرداخته شده است.
سطح یادگیری | تعریف اهدافی که در سطح یادگیری قرار میگیرند | افعال مورد استفاده برای سنجش اهداف این سطح در آزمون |
یادآوری | اهدافی در این سطح قرار میگیرند که دانش یادآوری (بازخوانی و بازشناسی) امور را در دانشجویان ارزیابی میکنند. | حفظ کردن، شناسایی کردن، تشخیص دادن، نام بردن، ذکر کردن، تعریف کردن، پیدا کردن، برچسب زدن، نامیدن، نقل قول کردن، خواندن، نوشتن |
درک | اهدافی در این سطح قرار میگیرند که توانایی درک منظور یک مطلب را در دانشجویان ارزیابی میکنند. | تفسیر کردن، مثال آوردن، طبقهبندی کردن، خلاصه کردن، استنباط کردن، مقایسه کردن، تبیین کردن |
کاربرد | اهدافی در این سطح قرار میگیرند که توانایی استفاده از امور انتزاعی، قواعد و قوانین، اصول، اندیشهها و روشها را در موقعیتهای عینی و عملی ارزیابی میکنند. | اجرا کردن، مورد استفاده قرار دادن |
تحلیل | اهدافی در این سطح قرار میگیرند که توانایی شکستن یک مطلب یا موضوع به اجزا یا عناصر تشکیلدهنده آن را در دانشجویان ارزیابی میکنند. | متمایز کردن (نکات مهم و غیرمهم)، سازمان دادن، نسبت دادن |
ارزشیابی | اهدافی در این سطح قرار میگیرند که توانایی قضاوت یا داوری کمی یا کیفی درباره امور را با توجه به ملاکهای معین در دانشجویان ارزیابی میکنند. | وارسی کردن، نقد کردن، قضاوت کردن |
ترکیب | اهدافی در این سطح قرار میگیرند که توانایی پهلوی هم گذاشتن عناصر و اجزا برای ایجاد یک الگو یا ساختار نو را در دانشجویان ارزیابی میکنند. | تولید کردن، طرح ریزی کردن، طراحی کردن، ساختن |